حاکم شهر
محمد اسحاق محمد اسحاق " ثنا "

ساقى بدوش باده و  رطل گران گذشت

مى شد به پاس خاطرش آسان ز جان گذشت

از لطف عام خويش ببخشيد هر چه بود

از همت بلند به من رايگان گذشت

از فضل کردگار  ز آهٴ  نهاد خلق

فصل تموز بر سر شان سايه بان گذشت

تاريک تر ز خانهٴ گور است زندگى

عمرى که رفت بر من اين ناتوان گذشت

استمگر است حاکم شهر و ديار ما

از دست اوست آه ز هفت آسمان گذشت

درد وطن چگونه به نظم آورد  " ثنا "

شرحش ز صد کتاب ز نظم و بيان گذشت

ونکوور، کانادا


September 3rd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان